وقتی عباس دوران تعهد خود را به غیرمتعهدها در بغداد نشان داد!

http://snn.ir/pic/13910605078_2012239063e.jpg
همزمان با برگزاری شانزدهمین نشست جنبش عدم تعهدها در تهران بر آن شدیم به بازخوانی پرونده عدم برگزاری اجلاس هفتم در عراق و نقش خلبان شهید عباس دوران در جریان آن بپردازیم.
 
هنگام عملیات رمضان در همان اوایل جنگ تحمیلى، صدام در مصاحبه با روزنامه «الدوره» عراق گفته بود که این جنگ به خاطر فتح و تصرف چند صد کیلومتر اراضى خاک ایران نیست و همه‏چیز محدود به اهداف نظامى نمى‏شود، بلکه این جنگ به خاطر سرنگونى رژیم جمهورى اسلامى ایران است.
 
در این شرایط به طور مسلّم یکى از ابزارهاى موجود، استفاده از فشارهاى سیاسى و افزایش تحرکات سیاسى با هدف جلب حمایت کشورها براى کمک نظامى و سیاسى و تضعیف دشمن بود؛ به عبارت دیگر برخوردارى هر یک از کشورهاى ایران و عراق از یک نظام سیاسى برتر در منطقه مقدمات پیروزى را فراهم مى‏کرد.
 
قبل از فتح خرمشهر عراق در چنین جایگاهى قرار داشت و یک سر و گردن از ما بالاتر بود و مى‏توانست با فشارهاى سیاسى، خود را به ما تحمیل کند، ولى با فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 قضیه برعکس شد و نظام بین‏الملل شاهد شکست نظامى - سیاسى عراق در این منطقه استراتژیک شد و این در حالى بود که عراق برگ برنده خود را براى اعمال نظرات نامشروع در منطقه از دست داد.

در این شرایط که خرمشهر آزاد شده بود، آمریکا و برخى کشورهاى عرب که روى صدام و ارتش آن تکیه داشتند، توصیه کردند هرچه سریع‏تر باید آتش‏بس برقرار شود.
 
علل تصمیم برگزارى کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد
 
رژیم صدام که در این شرایط از لحاظ سیاسى بسیار ضعیف شده بود، بهترین راه خروج از این بحران را برگزارى اجلاس سران کشورهاى غیرمتعهد در بغداد دانست؛ زیرا از این طریق موفق مى‏شد با صدور بیانیه و حربه‏هاى دیگر همه چیز را به نفع خود و به ضرر نظام جمهورى اسلامى ایران به پایان برساند.
 
از سوى دیگر عراق بارها اعلام کرده بود که بغداد کاملاً امن و امان است و حتى پرنده‏اى جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند، در این زمان بود که ایجاد ناامنى در استان بغداد در دستور کار نظامى - سیاسى جمهورى اسلامى قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهى «الدوره» در جنوب شرقى شهر بغداد، از برگزارى نشست سران غیرمتعهدها در آن نیز جلوگیرى شود.
 
در سال ۱۳۶۱ جنگ تحمیلى هر روز شعله‏ورتر مى‏شد و صدام، رئیس دولت بعث عراق براى مانور سیاسى از برپایى کنفرانس غیرمتعهدها سخن مى‏گفت و از مدت‏ها قبل به کمک آمریکا بغداد را به زعم خود به دژ نفوذناپذیرى تبدیل کرده و تبلیغات بسیار وسیعى به راه انداخته بود تا حدى که براى سران غیرمتعهدها بنزهاى سفارشى‏اش را روى اتوبان‏هاى نوساز بغداد راه انداخت و خیلى خرج کرده بود و مدام تبلیغ مى‏کرد که ایران نمى‏تواند بغداد را ناامن کند. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران براى جلوگیرى از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در تاریخ 20 تیرماه سال 1361 مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن کند.
 
۳۱ تیرماه ۱۳۶۱ سه هواپیما که هر کدام دو سرنشین داشت، مأموریت یافتند روى بغداد عملیاتى انجام دهند که هدف آنها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمى بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان اجلاس در بغداد بود.

هواپیماى شماره یک: عباس دوران – منصور کاظمیان
هواپیماى شماره دو: اسکندرى – باقرى
هواپیماى شماره سه: توانگریان – خسروشاهى
 
ناامن سازی بغداد تنها راه جلوگیرى از برگزارى اجلاس سران غیرمتعهدها
ماجراى این مأموریت که خلبان عباس دوران در آن به شهادت رسید، از زبان همرزمش سرهنگ ناصر باقرى خواندنى است؛ عملیاتى که به گفته وی تاکنون مهجور مانده است.
 
این عملیات از لحاظ سیاسى براى جمهورى اسلامى ایران بسیار مهم بود، (هر چند که تا کنون این عملیات به این وسعت و اهمیت مهجور مانده است) اگر کنفرانس سران کشورهاى غیرمتعهد در بغداد برگزار مى‏شد، صدام به مدت ۸ سال ریاست آن را به عهده مى‏گرفت.
 
جمهورى اسلامى ایران اعتراض شدید خود را با تحریم کنفرانس نشان داده بود، ولیکن این امر کافى نبود و نباید این کنفرانس در بغداد برگزار مى‏شد و ریاست آن به مدت ۸ سال در دست صدام قرار مى‏گرفت.
 
ایران از لحاظ سیاسى نتوانست مانع این امر شود و در نهایت متوسل به حربه نظامى شد؛ چرا که تنها راهى که مى‏شد از برگزارى کنفرانس جلوگیرى کرد، ناامن نشان دادن شهر بغداد بود که صدام به امنیت آن خیلى افتخار مى‏کرد، از سوى دیگر در آن زمان یعنی در سال ۱۳۶۱ ایران موشک دوربرد نداشت که بغداد را مورد هدف قرار دهد براى همین قرار شد این حرکت توسط هواپیماها و بمبباران پالایشگاه عراق صورت بگیرد.
 
لازم به ذکر است که این عملیات در ردیف عملیات حمله به H-3 است.

پیش از انجام عملیات به ما اعلام کرده بودند که درصد خطر این عملیات بالاى ۸۵ درصد است، شش خلبان این سه هواپیماى (F-4) نیز توسط ستاد کل انتخاب شده بودند، در این بین من و اسکندرى هر کدام شش بار بر فراز بغداد پرواز داشتیم، ولى شهید دوران اولین پرواز بود که بر فراز بغداد انجام مى‏داد، على‏رغم اینکه تنها کسى که تا آن زمان داراى بیشترین پرواز عملیاتى بود، شهیدان دوران بود.
 
در این عملیات نیت، زدن شهر بغداد و مناطق مسکونى نبود، بلکه قرار بود با حمله به پالایشگاه «الدوره» بغداد و زدن نقاط حساس آن و شکستن دیوار صوتى بغداد، فقط یک جو روانى و ترس ایجاد کنیم.
 
از سوى دیگر پدافند دشمن هم خیلى قوى بود. از بدو ورود ما به خاک عراق با یک دیواره آتش روبرو شدیم که پدافند سبک آنها ایجاد کرده بود، نزدیکى صبح بود که پدافند هوایى بغداد نیز ما را ردگیرى کرد و ما در بین دو پدافند زمینى و هوایى قرار گرفتیم، به هر حال عملیات را ادامه دادیم و پالایشگاه را زدیم.
 
در موقع رفتن، دوران که لیدر ما بود جلوى ما حرکت مى‏کرد ولیکن پس از عملیات و موقع برگشت از سمت دیگر شهر بغداد هواپیماى من و اسکندرى جلو بود و دوران و کاظمیان پشت سر ما بودند.

پدافند سبک عراق هواپیماى ما را زدند و تنها یک گلوله در کابین خلبان منفجر شد، ولى در عین حال هواپیما به حرکت خود ادامه داد و فقط سرنشینان آن که من و اسکندرى بودیم زخمى شدیم. در همین حین از هواپیماى شماره یک که دوران و کاظمیان در آن بودند اطلاع دادند که هواپیما را زدند.

اسکندرى به آنها گفت عیب ندارد ما را هم زده‏اند پشت سر ما بیایید. دوران در جواب گفت: موتور شماره دو آتش گرفته و ما نمى‏توانیم بیاییم. اسکندرى مجدداً گفت: اگر مى‏توانید بیایید، وگرنه بپرید بیرون. که بعد از این گفت‏وگو دیگر جوابى از آن طرف نیامد و ما بالاخره با وجود آتش سنگین پدافند دشمن برگشتیم و در همدان به زمین نشستیم. بعدها متوجه شدیم که در آن لحظه کاظمیان توسط دوران (Eject) شده و شهید دوران هم هواپیماى نیمه سوخته را به ساختمان هتل محل برگزارى کنفرانس کوبیده است.
 
صبح ۳۱ تیرماه ۱۳۶۱ خلبان شهید عباس دوران که در تعداد پرواز جنگى در نیروى هوایى با بیش از 120 مأموریت هوایی در دفع تهاجم دشمن بعثی رکورد داشت و عراق براى سرش جایزه تعیین کرده بود، پس از بمباران پالایشگاه بغداد هواپیما را که آتش گرفته بود به هتل محل برگزارى اجلاس سران غیرمتعهدها مى‏کوبد و بدین ترتیب با شهادت خود کارى کرد که اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود.
 
پیکر پاک شهید عباس دوران به همراه ۵۷۰ شهید دیگر دوم مردادماه ۱۳۸۱ به خاک پاک میهن بازگشت. شجاعت و نترس بودن عباس دوران باعث شده تا دوستانش به شوخى به او بگویند: عباس همیشه جوراب شانس مى‏پوشید و بعد به عملیات مى‏رود …
 
منبع: سایت شهید عباس دوران

اصلاحیه طراحی جلد کتاب «زندگی بهتر با...»

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سخن یادگاری هفته - شهید بهشتی -



ما زیر بار سختی ها و مشکلات و دشواری ها قد خم نمی کنیم.

ما راست قامتان جاودانه ی تاریخ خواهیم ماند،

تنها موقعی سرپا نیستیم که کشته شویم و یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم

و الا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم کند.

شهید بهشتی (ره)

طراحی (جلد کتاب)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مرتد سوم

به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند.

 بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهادی المهدی

آن که شعر و هرچه موسیقی ست

نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند

بسم رب العشق

آن که حافظ ها و سعدی ها

عشق او و آل او را بر زبان دارند

بسم رب الهادی المهدی

صاحب عصری که عالم وامدار اوست

گرچه دجالان بدآهنگ

گرچه شیطان های بد ترکیب

داردار و واق واق خویش را آواز می گویند

این نه موسیقی ست

این نه شعر و نه ترانه

این همه فحش است

این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست

بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب

کارگردان

استخوانی پرت خواهد کرد

پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو

آن دَل هرجایی یابو

 

مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است

مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر

مزد این چندین دهان بی چاک

استخوانی

مزد این مزدورهای مست عیاشش

فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند

جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر

 جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

 

مرتدند اینان نه یک تن شان

مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر

با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل

با همان  مسئول کلاشش

مرتد دوم

کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ

مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...

مانده آن سو مادری چشم انتظار راه

مادری شرمنده ی  شاهین...

                           نه ،  خفاشش!

برگرفته از وبلاگ «عشق علیه السلام» علی رضا قزوه