13 توپ طلایی و نقره ای

بنر ستون 13 توپ طلایی و نقره ای

  

در دنیایی که نور خورشید وجود دارد چرا نور مهتاب !

---------- تیتر واره ----------

* تابه حال بیش از 90 نفر از دانشجویان مشتاق ، به عضویت کانون هلال احمر دانشگاه در آمده اند . کلاسهای آموزشی حلال احمر در روز های شنبه ، 2 شنبه و 3 شنبه زیر نظر 2 مربی از طرف سازمان هلال احمر شهرستان در محل دانشگاه برگذار خواهد شد . (مسئول روابط عمومی ، خانم مطبوع)

* 8 اردیبهشت آغاز زمان حذف و اضاف واحد های دانشجویی است و تا 15 اردیبهشت ماه مهلت حذف و اضاف ادامه خواهد داشت .

* امتحان تک درس در تاریخ 24 اردیبهشت برگذار خواهد شد . (مسئول آموزش ، خانم رویگر)

* به 50 نفر از ثبت نام کنندگان وام دانشجویی در این ترم به قید قرعه وام تعلق گرفته و قرعه کشی جهت اعطاء وام جهت ترم آینده در شهریور ماه برگذار خواهد شد . (مسئول امور فرهنگی ، آقای اسدی)

* ژتون غذای دانشجویان از روز 3 شنبه ، 1 اردیبهشت ماه برقرار خواهد بود . دلیل عدم ارائه ژتون ناهار به دانشجویان ، نامه نگاری های اداری و پیدا کردن آشپز جهت طبخ غذا بوده است . (مسئول امور اداری ، آقای امیر سالاری)

---------- تلخک واره ----------

* خرابی اتوبوس mr زندی مهر و mr زارع عامل اصلی نبود سرویس ایاب ذهاب دانشگاهی در این مدت بوده است . شایان ذکر است هر دوی سرویس ها با هم سرما خورده بوده اند !

* شما برای اطلاع از آخرین اطلاعات داشنکاه میتوانید به وبلاگ دانشگاه به آدرس زیر مراجعه نمایید :

www.fpnu.ac.ir

شایان ذکر است نمره سایت پارسیان دیزاین به طراحی این وبلاگ از 10 نمره ، 10 بوده است .

---------- حقایق واره ----------

* وقتی به خانم رویگر مسئول آموزش مراجعه کردیم و از ایشان در مورد اعتراضات دانشجویان و دلیل عدم رسیدگی اساتید محترم جویای حال شدیم ایشان با چهره ای خندان چنین جواب گو شدند :

"ما تمامی اعتراضات را به اساتید تحویل داده ایم و حتی آن تعداد از اساتیدی که به دانشگاه مراجعه نکرده اند را با تلفن مطلع کرده ایم و اسامی دانشجویان معترض را به اطلاع این دسته از اساتید رسانده ایم ، اما اساتید گفته اند که نمرات با ارفاق فراوان ثبت شده اند . در کل متذکر شدند که 99.99% از دانشجویان تنها دنبال نمره هستند و در حقیقت هیچ یک از این دوستان به حق خود راضی نیستند در صورتی که حتی اساتید بالاتر از حق این دسته از دوستان به آنها نمره هایی را داده اند ."

** همچنین خانم رویگر در مورد اشتباه در بارم نمرات و یا حتی کلید سوالات فرمودند که :

" کلید بخش تشریحی فیروزآباد بوده و کلید دروس تستی مرکز بوده است . به همین دلیل تفاوت بارم و همخانی نداشتن بارم نمرات این دو کلید باعث بروز چنین مسئله ای شده ." با تشکر از خانم رویگر

بوتیک

یک حکایت جالب از انیشتین و راننده اش

انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟

راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.

به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!

چند حکایت

گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید. پذیرفت.
نماز جماعت تمام شد. چشم ‏ها همه به
سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و
رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت :
مردم! هر کس از شما که مى ‏داند
امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد !
کسى برنخاست. گفت
:
حالا هر
کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد !
باز کسى برنخاست. گفت
: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید !

-----------------------------
گویند در بنى اسرائیل ، مردى بود که
مى ‏گفت : من در همه عمر ، خدا را نافرمانى کرده‏ ام و بس گناه و معصیت که از من سر زده است ؛ اما تاکنون زیانى و کیفرى ندیده ‏ام. اگر گناه ، جزا دارد و گناهکار باید کیفر بیند ، پس چرا ما را کیفرى و عذابى نمى ‏رسد! ؟
در همان روزها ، پیامبر
قوم بنى اسرائیل ، نزد آن مرد آمد و گفت :
خداوند ، مى‏ فرماید که ما تو را
عذاب‏ هاى بسیار کرده ‏ایم و تو خود نمى ‏دانى ! آیا تو را از شیرینى عبادت خود ، محروم نکرده ‏ایم ؟ آیا در مناجات را بر روى تو نبسته ‏ایم ؟ آیا امید به زندگى خوش در آخرت را از تو نگرفته ‏ایم ؟ عذابى بزرگ‏تر و سهمگین ‏تر از این مى ‏خواهى ؟

-----------------------------
ابوسعید را گفتند : کسى را مى
‏شناسیم که مقام او آن چنان است که بر روى آب راه مى ‏رود.
شیخ گفت : کار دشوارى
نیست ؛ پرندگانى نیز باشند که بر روى آب پا مى ‏نهند و راه مى ‏روند.
گفتند
: فلان کس در هوا مى ‏پرد. گفت : مگسى نیز در هوا بپرد.
گفتند : فلان کس در یک
لحظه ، از شهرى به شهرى مى‏ رود.
گفت : شیطان نیز در یک دم ، از شرق عالم به
مغرب آن مى ‏رود. این چنین چیزها ، چندان مهم و قیمتى نیست.
مرد آن باشد که در
میان خلق نشیند و برخیزد و بخسبد و با مردم داد و ستد کند و با آنان در آمیزد و یک لحظه از خداى غافل نباشد.

-----------------------------
مردى از اهل
حبشه نزد رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمد وگفت : یا رسول الله ! گناهان من بسیار است. آیا در توبه به روى من نیز باز است ؟
پیامبر (ص) فرمود : آرى ، راه
توبه بر همگان ، هموار است. تو نیز از آن محروم نیستى.
مرد حبشى از نزد پیامبر
(ص) رفت. مدتى نگذشت که بازگشت و گفت :
یا رسول الله ! آن هنگام که معصیت مى
‏کردم ، خداوند ، مرا مى ‏دید ؟
پیامبر (ص) فرمود : آرى ، مى ‏دید
.
مرد حبشى
، آهى سرد از سینه بیرون داد و گفت : توبه ، جرم گناه را مى ‏پوشاند ؛ چه کنم با شرم آن ؟
در دم نعره ‏اى زد و جان
بداد.

-----------------------------
کسى نزد امیرمؤ منان على (علیه
السلام) از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت با اینکه خداوند فرموده دعا کنید من اجابت مى کنم ، چرا ما دعا مى کنیم و به اجابت نمى رسد ؟! اما در پاسخ فرمود: قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده لذا دعایتان مستجاب نمى شود:
1-
شما خدا را
شناخته اید اما حق او را ادا نکرده اید، بهمین دلیل شناخت شما سودى بحالتان نداشته.
2-
شما به فرستاده او ایمان آورده اید سپس با سنتش به مخالفت برخاسته
اید ثمره ایمان شما کجا است ؟
3-
کتاب او را خوانده اید ولى به آن عمل نکرده
اید، گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم سپس به مخالفت برخاستید.
4-
شما مى گوئید از
مجازات و کیفر خدا مى ترسید، اما همواره کارهائى مى کنید که شما را به آن نزدیک مى سازد ...
5-
مى گوئید به پاداش الهى علاقه دارید اما همواره کارى انجام مى دهید
که شما را از آن دور مى سازد ...
6-
نعمت خدا را مى خورید و حق شکر او را ادا
نمى کنید.
7-
به شما دستور داده دشمن شیطان باشید (و شما طرح دوستى با او مى
ریزید) ادعاى دشمنى با شیطان دارید اما عملا با او مخالفت نمى کنید.
8-
شما عیوب
مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده اید .. . با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالى که خودتان درهاى آنرا بسته اید؟ تقوا پیشه کنید، اعمال خویش را اصلاح نمائید امر به معروف و نهى از منکر کنید تا دعاى شما به اجابت برسد.
امام علی (ع) (نهج البلاغه حکمت 337) : دعا کننده بدون
عمل و تلاش مانند تیرانداز بدون زه است.
محمد بن على ترمذى، از عالمان ربانى و
دانشمندان عارف مسلک بود. در عرفان و طریقت ، به علم بسیار اهمیت مى ‏داد ؛ چنان که او را "حکیم الاولیاء" مى ‏خواندند.
در جوانى با دو تن از دوستانش ، عزم کردند
که به طلب علم روند. چاره ‏اى جز این ندیدند که از شهر خود ، هجرت کنند و به جایى روند که بازار علم و درس ، در آن جا گرم ‏تر است.
محمد ، به خانه آمد و عزم خود
را به مادر خبر داد.
مادرش غمگین شد و گفت : اى جان مادر ! من ضعیفم و بى ‏کس و
تو حامى من هستى ؛ اگر بروى ، من چگونه روزگار خود را بگذرانم. مرا به که مى سپارى ؟ آیا روا مى ‏دارى که مادرت تنها و عاجز بماند و تو دانشمند شوى ؟
از این سخن
مادر ، دردى به دل او فرود آمد. ترک سفر کرد و آن دو رفیق ، به طلب علم از شهر بیرون رفتند.
مدتى گذشت و محمد همچنان حسرت مى ‏خورد و آه مى ‏کشید
.
روزى در
گورستان شهر نشسته بود و زار مى ‏گریست و مى ‏گفت : من این جا بى ‏کار و جاهل ماندم و دوستان من به طلب علم رفتند. وقتى باز آیند ، آنان عالم‏اند و من هنوز جاهل.
ناگاه پیرى نورانى بیامد و گفت : اى پسر!چرا گریانى ؟

محمد ، حال خود
را باز گفت.
پیر گفت : خواهى که تو را هر روز درسى گویم تا به زودى از ایشان در
گذرى و عالم ‏تر از دوستانت شوى ؟
گفت : آرى ، مى‏ خواهم
.
پس هر روز ، درسى
مى ‏گفت تا سه سال گذشت. بعد از آن معلوم شد که آن پیر نورانى ، خضر (ع) بود و این نعمت و توفیق ، به برکت رضا و دعاى مادر یافته است.

-----------------------------
از عایشه نقل شده است که روزی
گوسفندی را ذبح کردیم و پیامبر (ص) تمام قسمت های آن گوشت را به دیگران انفاق نمود. و تنها کتفی از گوسفند باقی ماند.
من به پیامبر عرض کردم : یا رسول الله (ص) از
گوسفند تنها کتفی از آن باقی مانده است.
رسول الله (ص) فرمودند : هر آنچه انفاق
کردیم باقی است به غیر از این کتف.

-----------------------------
روزى پیامبر اکرم صلى ‏الله
‏علیه ‏و آله از راهى عبور مى ‏کرد. در راه شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده است. از او پرسید: چرا به این روز افتاده ‏اى؟ گفت: یا رسول ‏الله از دست امت تو رنج مى ‏برم و در زحمت‏ بسیار هستم . پیامبر فرمودند: مگر امت من با تو چه کرده ‏اند ؟ گفت: یا رسول ‏الله، امت ‏شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصایص را ندارم .اول این که هر وقت ‏به هم مى‏ رسند سلام مى ‏کنند. دوم این که با هم مصافحه - دست دادن- مى ‏کنند. سوم آن که ، هر کارى را که مى‏ خواهند انجام دهند «ان‏ شاء الله» مى ‏گویند ، چهارم از این خصلت ها آن است که استغفار از گناهان مى ‏کنند ، پنجم این که تا نام شما را مى‏ شنوند صلوات مى‏ فرستند و ششم آن که ابتداى هر کارى « بسم الله الرحمن الرحیم‏» مى‏ گویند.

http://www.pa2gh.net/article-topic-21.html

یادگار قلم (سردبیر)

 بادها از رفتن چیزی به من نگفتند

بند اول-من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت. بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند! پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند. پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند. اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت و کرمی که  در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت. وقتی رفتن آموختی ، دویدن بیاموز. ودویدن که آموختی ، پرواز را.  راه رفتن بیاموز زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام برداری دویدن بیاموز زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی. و پرواز را یاد بگیر زیرا باید روزی از خودت تا خدا پرواز کنی. 

بند دوم- تاریخ با فراز و نشیب های فراوانش سرشار از داستان های نبرد میان حق و باطل بوده است.نبردی که در هر صورت حق پیروز است. و در جنگ تحمیلی،جنگی که همه می دانند نابرابر بود و جنگی بود با دست های خالی از سلاح اما دل هایی پر از ایمان در برابر جهانی مجهز به انواع و اقسام سلاح های روز.آن روزها ایران برای وارد کردن کالاهای بی ارزشی مثل سیم خاردار هم با مشکل مواجه بود به طوری که سیم خاردار برای ما یک کالای استراتژیک محسوب می شد.در آن روزهای سخت ایران تحت شدیدترین تحریم های غرب قرار داشت تا با فشار، ایران اسلامی را از پای در آورند .در آن زمان تنها سرمایه ایرانیان جوانان بودند.ایران برای حفظ منافع خود نیازهای فراوانی داشت واز آنجا که نیاز،خلاقیت به همراه می آورد جوانان انقلابی و مسلمان و متعهد ایرانی با اتکا به داشته های خود مسیر  پیشرفت را پیش گرفتند و نتیجه این که امروز ایران در بسیاری از زمینه ها به افتخارات بزرگی دست یافته و به قول دکتر احمدی نژاد "ایران امروز یکی از ابرقدرت ها محسوب می شود"  . حرکت در چنین مسیری و در چنین شرایط سختی میسر نمی گشت مگر با خودباوری و اعتماد به نفس و یاری خداوند و در قرآن کریم آمده است : «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر این که آن قوم خود بخواهد.»

بند سوم- این روزها فضای سیاسی کشور رنگ و بوی انتخاباتی بیشتری گرفته است و بسیاری از احزاب سیاسی دوباره به صحنه رقابت آمده اند.در این میان طبق معمول بعضی احزاب به تخریب یکدیگر می پردازند،نشریات هم به این تخریب ها دامن می زنند و فضا را برای انتخاب سالم کاملا مسموم و ناسالم می کنند .در این بحبوحه کمتر رسانه ای به تحلیل منطقی صحنه سیاسی پرداخته است ویا اینکه به دلیل جهت دار بودن قلم هایشان افراد را آن گونه که هست نشان نداده اند که نشریات دانشجویی موجود در صحنه نیز از این قاعده مستثنا نیستند.

سردرگمی در این فضا و میان جنجال های سیاسی مطبوعات و دیگر رسانه ها غیر ممکن نیست.همچنین به دلیل وجود نشریات تندرو موجود در صحنه و جهت دهی ناعادلانه و غیر منطقی اذهان عمومی با چاپ مطالب غیراصل ، تصمیم به حضوری هر چند کوچک در صحنه بزرگ نوشتاری گرفتیم تا آنچه را که باید گفته شود و تا به حال کمتر نشریه و رسانه ای به طور عادلانه و منطقی به آن پرداخته است را بگوییم.واز آنجا که ما نیز در میان انبوه اخبار موجود به دنبال واقعیت هستیم به شما قول می دهیم بدون جهت دهی سیاسی و با بی طرفی اخبار مربوطه را تا حد امکان برای شما بازتاب کنیم تا با تصمیمی سالم در فضایی سالم انتخابی سالم و در نهایت جامعه ای سالم داشته باشیم.و در نتیجه آن به امید رضایت امام عصر (عج)

ستون فانوس-۹۵

 ۸ ترم تا جهنم 

همون طور که خیلی هاتون می دونید یکی از عوامل مهم و قابل تامل در عقب افتادگی دانشگاه های پیام نور کمبود فضای آموزشی دانشگاه و نا مناسب بودن امکانات آن می باشد(که دانشگاه ما نیز از آن مستثنا نیست)، به طوری که سرانه فضای آموزشی دانشجویان دانشگاه پیام نور8/. متر مربع است.

این خود معضلی بزرگ هم برای دانشجویان و هم برای دانشگاه ها محسوب می شود که لطمه بزرگی به نظام آموزشی کشور وارد می کند.

فکر می کنم این عکس واضح تر از کلمات مطلب رو برسونن.عکس را ببینید تا بلکه لبخندی بر لبهاتون ولوو بشه.

 

 

در پایان هم این نکته را متذکر شوم که ستون فانوس برای نوشتن مطالب طنز به دانشجویان مشتاق و طنز نویس اجاره داده می شود،یعنی اگر مشتاق طنز نویسی هستید آستین هاتون را بزنید بالا و بپرید توی میدون.ما هم مطالبتان را با نیشی باز می چاپونیم.توی اتاق فرهنگی منتظرتونیم. 

۱۸۰درجه از... تا فوتبال

پس از نوشتن مطالبی بودار در مدح و ستایش  بعضی ها،برخوردهایی از نوع نرم و مهرورزانه با ما شد و به ما از چاپیده شدن آن هشدار دادند و در اظهاراتشان به ما گوش زد کردند که "شما خطوط قرمز ها را زیر پا له کردید" ما نیز از آنجا که به شدت حرف گوش کن هستیم برای بقا در این عرصه به ودمان قول دادیم که دیگر از این کارها نکنیم و بنده مجددا در همین جا مراتب چاپلوسی و تملق خود را به تمامی افراد مذکور اعلام می کنم و خواهان گذشت از بنده حقیرهستم.به هر حالا من پس از آن قضیه هم چنان قلم به دست در صحنه حضور دارم  و در حال تماشای در و دیوار هستم تا بلکه موضوعی خارج از خطوط قرمز را شکار کنم.البته به قول مدیرمسئول اگر از هر چیز نتونی بنویسی ولی از ورزش و فوتبال می تونی بنویسی.یعنی موضوع فوتبال تنها موضوع بی خط قرمز و بدون محدودیت در جهان است. یعنی اگر تمام خطوط قرمز شوند و محدودیت ها ایجاد شود باز ه از فوتبال می توان نوشت.برای همین هم جهت برای این که همیشه یک پامون توی کمیته انظباتی نباشه امروز و روزهای دیگر رو به تحلیل و تفسیر و تمجید از فوتبال ایران می پردازیم.

اخبار فوتبال:

1.استقلال با موفقیت با صدر جدول لیگ وداع کرد.(خب استقلال از همون اولش هم جاش صدر جدول نبود.همش بی خودی تلاش می کرد)

2.رسول خطیبی پس از اخراج از بازی گفت "من به توپ فحش دادم،داور اخراجم کرد."(آخ بنده خدا رسول خطیبی با توپ هم حرف میزنه.حتما باید پیش یک دندون پزشک بره)

3.وینگادا پس از برد به خبرنگاران گفت: پرسپولیس سرور استقلاله

4.قلعه نوعی در جواب وینگادا،از وی شکایت کرد.

5.علی دایی پس از شکست به عربستان گفت: ما از بس مورد حمایت قرار گرفتیم خسته شده بودیم و برای همین از عربستان باختیم.

6.مایلی کهن گفت: علی دایی چون مزاحم کار تیم ملی است باید به جزایر دور دست آفریقا  تبعید کنند.(البته اگر علی دایی این اظهار نظر را کرده بودند باید حتما عملی می شد، اخه به قول خود دایی "تیم ملی مال بابامه"

7. پس از جمله تاریخی نیکبخت واحدی که گفته بود: «وظیفه من در پرسپولیس گلزنی نیست!»، به نظر شما وظیفه نیکبخت در پرسپولیس چیست؟

الف- وظیفه‌ای ندارد، لطف می‌کند که حضور دارد.

ب- هر روز صبح دو تا سنگک داغ بگیرد.

ج- بچه‌ها را بخنداند، ناخن‌هایشان را نگاه کند، آنها را ماچ کند!

د.اصلا به ما چه ربطی دارد.

5.گزینه های الف و 5 درست است.

6.همه موارد غلط است.

ه.دایی حیا کن تیم ملی رو رها کن!!!

8.این یکی را دیگر کجای دلمان بگذاریم؟

شوت کیانوش رحمتی شکم محسن قهرمانی را مصدوم کرد!

مرد حسابی، با شکم مردم چکار داشتی؟ خواهش می‌کنیم شوخی شکمی را دیگر مد نکنید.

امروز از شکم شروع می‌کنید، فردا لابد با محتویات آن هم کار دارید!

اگر خدای ناکرده، زبانمان لال ،‌به جای محسن قهرمانی، توپ به شکم علی نیکبخت می خورد چی؟

ضررو زیانش را شما می دادید؟

به علت این که این قصه فوتبال سری دراز دارد و جا هم کم هست باقی قضایا برای بعد.